ღALONE LOVERღ
❤عاشقانه ترین وبلاگ تقدیم به عاشقان واقعی❤
این روز ها "بغض" دارم ! "گریه" دارم! تا دلت بخواهد ... "اه" دارم ...! ولی "بازیگر" خوبی شده ام ... میخندم ...
این شعر ها بروند به جهنم ... نزدیکتر بیا انقد که گرمی نفست دیوانه ام کند! انقد نزدیک که قلبت زیر سرم دست و پا بزند ...! ادم زود باوری هستم اما هیچگاه نبودنت را باور نکردم .... به زخم هایم می نگری درد ندارند دیگر روزی که رفتی مرگ تمام درد هایم را با خودش برد! مرده ها درد نمی کشند حرف اخرم این است: برنگرد دیگر !!!! زنده ام نکن .... دیگر بتو فکر نمیکنم . . . گناه است . . . چشم داشتن به مال غریبه ها . . . !!! حکایت رفاقت من با تو حکایت"قهوه" ایست که امروز به یاد تو تلخ تلخ نوشیدم ... که با هر جرعه اش بسیار اندیشیدم این طعم قهوه را دوست دارم یا نه؟! و انقدر گیر کردم بین دوست داشتن و نداشتن که انتظار تموم شدنش را نداشتم! و تمام که شد فهمیدم باز هم قهوه می خواهم ....حتی تلخ تلخ!!!! جاگذاشته ام دلی حالم خوب است ﻣـﯿﺨــﻮﺍﻫـﻤــ ﺳــﻨـﮕــﯿـﻨـﯽ ﻧـﮕﺎﻩ ﻣـﺮﺩﻣـ ﺣــﺴـﻮﺩ ﺍﯾـﻦ ﺷــﻬـﺮ ﺭﺍ ﺗـــﻮ ﻫــم ﺣــﺲ ﮐـﻨﯽ ... ﺍﯾـﻦ ﻫــﺎ ﻧـﻤـﯿــﺘـﻮﺍﻧـﻨﺪ ﺑﺒﯿﻨﻨـﺪﮐـﻪ ﻣﺎ ﺗـﺎ ﺍﯾـﻦ ﺍﻧـﺪﺍﺯﻩ ﺑﻪ مي برن ولي يه نوتشه , به اين سادگيا پاک شدني نيست . گرچه پاره کردن يک کاغذ از شکستن يک قلب هم ساده تره ولي تو بنويس .. تو ... بنويس برایش نوشتم: عادت نــــدارم درد دلم را ، به همـــه کس بگویم ..! ! ! پس خاکـــش میکنم زیر چهره ی خنــــدانم.. ، تا همـــــه فکر کنند . . . نه دردی دارم و نه قلبــــــــــی عاشقت بودم و دیوانه حسابم کردی آشنا بودم و بیگانه خطابم کردی تو را هیچگاه نمی توانم از زندگی ام پاک کنم چون تو پاک هستی می توانم تو را خط خطی کنم که آن وقت در زندان خط هایم برای همیشه ماندگار میشوی و وقتی که نیستی بی رنگی روزهایم را با مداد رنگی های یادت رنگ می زنم مـی گـویـنـد بـاران کـه بـبـارد عـطـر خـاطـ ـره هـا مـی پـیـچـد ؟ . . . سخـــــــــتــی تــنهــایی را وقتـــــی فــــهمیـــدم کــ ــه دیــدم مترسکـــــ ای مسافر غریبه چرا قلبمو شکستی ؟ . تنهایی فقط رفت بدون کلامی که بوی اشک دهد … فقط رفت بدون نگاهی که رنگ حسرت داشته باشد … فقط رفت … فقط رفت و من شنیدم که توی دلش گفت : راحت شدم . با من بیا ، به رویای عشق بیا تا بر فراز بلند ترین کوه ها گام نهیم در ژرف ترین اقیانوس ها شنا کنیییم بیا تا بر دور ترین ستاره ها پر کشییم آری هیچ چیز ناممکن نیست بر عشق ما هفت شهر عشق.. شهر اول : نگاه و دلربایی.. شهر دوم : دیدار و آشنایی.. شهر سوم : روزهای شیرین و طلایی.. شهر چهارم : بهانه،فکر جدایی.. شهر پنجم : بی وفایی.. شهر ششم : دوری و بی اعتنایی.. شهر هفتم : اشک، آه و تنهایی.. چرا غمگینی ؟ : عاشق شدم دلـــت که تــنگِ یکــ نفــر باشــد … خودِ خــــدا هـــم بیـــاید تا خــوش بگــذرد و لحــظه ای فرامــوش کنی ! فایــــده نــدارد … تو دلــت تنـــــگ اســــت … دلــت برای همــان یک نفــر تــنگ است … تا نیــاید … تا نبــاـشد … هیــچ چــیز درســت نمیـــشود … به نام خدایی که عشق را افرید تا عاشق دنیایش شویم خدایا اگر تقدیر برایمان این گونه رقم زد که در میان شعله های اتش عشق هم چو شمعی ذره ذره بسوزیم و اب شویم،ای کاش معجزه هم کمی مهربان تر می شد و در میان اتش برای ما هم گلستانی به وجود می اورد. آری به دنبال عشق واقعی به امید آینده ای زیبا تـو چـه مـیفـهـمـی از روزگـارم .... از دلـتـنـگـی ام ... گـاهـی بـه خـدا الـتـمـاس مـیـکـنـم ... خـوابـت را بـبـیـنـم ... مـیـفـهـمـی ؟!! فـــــقــــــط خـــوابــــــــــــــــــــــــــــــــــت را !!!
هرکه یافت
مژدگانی اش تمام “زندگی ام”
اما . . .
دلم تنگ آن روزهایی شده ک . . .
می توانستم از ته دل بخندم
براش بنويس دوستت دارم آخه مي دوني آدما گاهي اوقات خيلي زود حرفاشونو از ياد
"به امید فردای بهتر واسه هردومون"
دو هفته بعد شنیدم ازدواج کرد!!!
بعدهــــــــــــــــا فهمیدم
آن روز "الف" فردا را
یادم رفته بـــــــــــــــــــود..
گفته بودم چو بیایی غم دل با تو بگویم
چه بگویم، که غم دل برود تا تو بیایی!
چه خوش خیال بودم که همیشه فکر میکردم
در قلب تو محکومم به حبس ابد…
به یکباره جا خوردم وقتی زندانبان بر سرم فریاد زد
هی…. تو… آزادی…
و صدای گام های “غریبه ای”که به سلول من می آمد…!
بـوی ِ خـاک بـلـنـد مـی شـود . .
پـس چـرا ایـنـجـا
بـاران کـه مـی بـارد
تنها …
بـه کــلاغ میــ ــگویــد:
هرچــقدر دوستـــ ــ داری نوکــ بزن
فقـــط تنهــام نــذار!!
رفتی و تنهام گذاشتی دل به ناباوری بستی
حالا من تنها نشستم با نوای بی نوایی
چه غریبم بی تو اینجا ای غریبه بی وفایی
وقتــــــی " رفتــــــی " تا آخــــــر " بــــــرو " . . .
وقتــــــی " مانــــــدی " تا آخــــر " بمــــان " . . .
ایــــــن " تــــــن " خستــــــه اســــــت ... !
از نیــــــمه رفــــــتن ها ....
از نیــــــمه مانـــــدن ها ....
چیزهای زیادی به انسان می آموزد
اما تو نرو!
گاهی سخت می شود …
دوستش داری و نمی داند
دوستش داری و نمی خواهد
دوستش داری و نمی آید
دوستش داری و سهم تو از بودنش
فقط تصویری است رویایی در سرزمین خیالت
دوستش داری و سهم تو
از این همه ، تنهایی است ....
گاهی شعر سراغم را میگیرد ؛
گاهـــــی ...
هوای تو !
فرقی نمیکند . . . .
هر دو
ختم میشوند به
دلتنگی من !!!
آیا عشق شیرین است ؟ : بله شیرین تر از زندگی
چرا تنهایی ؟ : ویژگی عاشق هاست
لذت تنهایی چیست ؟ : فکر به او و خاطرات او
چرا می روی ؟ : برای اینکه او رفت
دلت کجاست ؟ : پیش او
قلبت کجاست ؟ : او برده
پس حتما بی رحم بوده نه ؟ : نه اصلا
چرا ؟ : چون باز هم او را میپرستم .